سه شنبه 9 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : زينب ردايي
الهی، به حرمت آن نام که توخوانی وبه حرمت آن صفت که تو چنانی، دریاب که می توانی.
الهی، عمر خود به باد کردم و بر تن خود بیداد کردم؛ گفتی و فرمان نکردم، درماندم و درمان نکردم. الهی، عاجز و سرگردانم؛ نه آنچه دارم دانم و نه آنچه دانم دارم. الهی، اگر تو مرا خواستی ،من آن خواستم که تو خواستی. الهی، به بهشت و حور چه نازم؛ مرا دیده ای ده که از هرنظر بهشتی سازم. الهی، در دل های ما جز تخم محبت مکار وبر جان های ما جز الطاف و مرحمت خود منگار و بر کشت های ما جز باران رحمت خود مبار. به لطف ،ما را دست گیر و به کرم،پایدار، الهی حجاب ها از راه بردار ومارا به ما مگذار.
نظرات شما عزیزان:
![]() |